چکیدهای از دانش ترازو - بخش دوم: درآمد (درسنامه)
یکم. واژگان (الفاظ)
یکم.یک. نیازمندی به واژگان
اندیشه به واژگان از این سو نیازمند است که:
آ) برای آدمیان، واژگان آسانترین روش رساندن اندیشهی خویش به دیگران هستند.
ب) چگونگی بازگو نمودنِ واژگان، توانایی دگرگونسازی پندارها (مفاهیم) را دارند.
یکم.دو. رهنمونی واژگان (دلالت)
پیوندِ میان واژه (لفظ) و چم (معنی) را «رهنمونی» (دلالت) گویند. واژه، «رهنمون کننده» (دالّ) و چم، «به آن رهنمون شده» (مدلول) است.
رهنمونی زبانی (دلالت زبانی) در برابر رهنمونی نشانی (دلالت غیر لفظی) است، مانند رهنمونی واژهی "آفتاب" بر بودن آفتاب در برابر رهنمونی روشنایی روز بر بودن آفتاب.
رهنمونی زبانی سه گونه دارد:
آ) رهنمونی زبانی پوشا (مطابقی) مانند رهنمونی واژهی "روز" بر آن گاهی که آسمان روشن است .
ب) رهنمونی زبانی دربرگیرنده (تضمّنی) مانند رهنمونی واژهی "درخت" بر "ریشه" و "تنه" و"شاخه" و "میوه".
پ) رهنمونی زبانی همراه (التزامی) مانند "نماز" و "دست نماز".
یکم.سه. گوناگونی واژگان در چم (مفهموم)
آ) یکتا چم (مختص) / همباز چم (مشترک) / پویا چم (منقول و مرتجَل) / آشکار چم و پنهان چم (حقیقت و مجاز)
واژگان «یکتا چم» مانند "دماوند"و "کارون"
واژگان «همباز چم» مانند "بار"و "باز"
واژگان «پویا چم» مانند "نماز" و "روزه"
واژگان «آشکار چم» و «پنهان چم» مانند "ماه" و "شیر"
ب) همتا چم (ترادف) / جدا چم (تباین)
"نیکی" و "خوبی" همتا چم هستند و "پاکی" و "پلیدی" جدا چم هستند.
در شناسهی رسا (تعریف تامّ) میبایست واژگانِ همتا چم را بهکاربرد که یکی گسترده چَم (مُفصّل) و دیگری فشرده چَم (مُجمَل) باشند و از بهکاربردن واژگان جدا چم دوری جست. هرچند در شناسهی نارسا (تعریف ناقص) میتوان واژگان همتا چم که در گستردگی (تفصیل) و فشردگی (اجمال) یکسان باشند را نیز بهکار برد.
پ) واژگان بیبند (مفرد) / واژگان بنددار (مرکّب)
در بخشبندی واژگان به بیبند و بنددار تنها چم آنها بررسی میگردد. برای نمونه، واژهی "عبد اللّه" در جای یک نام، بیبند و در جایِ "بندهی خدا"، بنددار است.
واژگان بی بند بر سه گونه اند:
"کار واژه" (فِعل) مانند "آمد" و "رفت" که: نشان دهندهی انجام کار است؛ گاهمند (زماندار) است؛ و بدون نیاز به واژهای دیگر دارای چم (معنی) است.
"نام واژه" (اسم) مانند "روز" و "آفتاب" که نشان دهنده انجام کاری نیست؛ گاهمند (زماندار) نیست؛ و بدون نیاز به واژهای دیگر دارای چم (معنی) است.
"ابزار واژه" (حرف) مانند "از" و "تا" که نشان دهنده انجام کاری نیست؛ گاهمند (زماندار) نیست؛ و دارای چم نیست و تنها پیوند میان دو واژهی چمدار (معنادار) دیگر را نشان میدهد.
واژگان بنددار دو گونهاند: "بنددارِ کاسته" (ناقص) مانند "امروز ..." و "بنددارِ بسنده" (تامّ) مانند "اکنون روز است.".
واژگان "بنددار بسنده" (تاّم) خود بر دو گونه هستند:
"بنددار بسندهی پیامی" (مرکّب تامّ خبری) مانند "امروز آدینه است."
"بنددار بسندهی آفرینشی" (مرکّب تامّ انشایی) که میتواند "دستوری" (امر)، "بازداشتنی" (نهی) و "پرسشی" (استفهام) باشد مانند "گرچه روزی بی گمان برسد، تو برو در دهان اژدَرها" یا مانند "مکن کاری که باز آرَد پشیمانی" و یا مانند "بُود آیا که در میکده ها بگشایند؟"
در دانش ترازو (منطق) تنها واژگان بنددار بسندهی پیامی (مرکّب تامّ خبری) بررسی میگردند زیرا هیچ یک از واژگان بیبند و واژگان بنددار بسندهی آفرینشی (مرکّب تامّ انشایی) در زیر چترِ ارزشداوری و درستی و نادرستی در نمیآیند
دوم. پنداره (مفهوم) و نمایه (مصداق)
پنداره: آن چمی است که از چیزهای بیرونی در اندیشهی ما نگاشته می شود بیآنکه ویژهی هیچ یک از نمونههای بیرونی آن چیزِ انگاشتهشده باشد.
نمایه: آن نمونه یا نمونههایی در اندیشه یا در بیرونِ از آن که نمایاننده و آشکارشدهی پنداره هستند.
نمایهها دو دسته اند:
نمایههای خِرَدی (مصادیق ذهنی) مانند "برابری" و "جدایی" و "پنداره" و "نمایه".
نمایههای بیرونی (مصادیق خارجی) مانند "درخت" و "دریا" و "هندوستان" و "شاهنامه".
هرچند هستند پندارههایی که نمایه ندارند، چه نمایهی خِرَدی و چه نمایهی بیرونی، مانند پندارهی "نیستی" (عدم) یا "گرد آمدن دو ناسازگار" (اجتماع نقیضین). این دسته از پندارهها در اندیشهی آدمیان تنها نمایههای "خِرَد ابزاری" (نفس الامری) دارند.
سوم. فراگیری (کلی) و خُردی (جزئی)
پندارهها با نگاهی بر شمارگانِ نمایههای آنان به دستههای زیر بخش میگردند:
سوم.یک. پندارهی خُرد: دارای تنها یک نمایه است، چه آن نمایه خِرَدی باشد و چه بیرونی مانند "هندوستان" و "کاخ آینه".
سوم.دو. پندارهی فراگیر: توانایی داشتن بیش از یک نمایه را دارد هرچند در جهانِ بیرون از اندیشه شاید یک نمایه هم نداشته باشد. این پندارهها خود بر چند دستهان:
آ) سرشت (ذات) آن توانایی داشتن نمایه را ندارد بنابراین نمایهی بیرونی ندارد مانند "نیستی" (عدم) یا "گرد آمدن دو ناسازگار" (اجتماع نقیضین).
ب) سرشت آن توانایی داشتن نمایه را دارد هر چند اکنون نمایهی بیرونی ندارد مانند "سیمرغ" یا "دریای سیماب".
پ) سرشت آن میتواند تنها یک نمایه داشته باشد و داشتن بیش از یک نمایه ناشدنی است مانند "هستیِ بایا" (واجب الوجود).
ت) سرشت آن میتواند بیش از یک نمایه داشته باشد هر چند اکنون تنها یک نمایه دارد مانند "ماه" برای زمین.
ث) سرشت آن میتواند بیش از یک نمایه داشته باشد وچند نمایه به شمار بیش ندارد مانند "دریا" و "درخت".
ج) سرشت آن میتواند بیش از یک نمایه داشته باشد و هماکنون بیشمار نمایه دارد مانند "شماره" و همهی پندارههایی که بتوان در اندیشه برای آن ها نمایههای خِرَدی آفرید.
چهارم. بستگی های چهارگانه (نِسَب اربع)
پندارهها (مفاهیم) با نگاه به نمایههایشان (مصادیق) چهار گونه پیوند با یکدیگر دارند:
آ) جدایی (تباین): دو پنداره هیچ نمایه یکسانی نداشته باشند مانند "آدمی" و "بی جانی".
ب) برابری (تساوی): دو پنداره در همگی نمایهها یکسان باشند مانند "آدمی" و "خردورزی".
پ) هموندی (عموم و خصوص من وجه): دو پنداره که چند نمایهی یکسان داشته باشند و دارای چند نمایهی نابرابر نیز باشند مانند "آدمی" و "سفیدی".
ت) زیروندی (عموم و خصوص مطلق): دو پنداره که همهی نمایههای یکی برابر با همه یا چندی از نمایههای دیگری باشد مانند "آدمی" و "جانداری".
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.