مسلمانان امروز و چالشی به نام «مدرنیته» (ترگویه)
آنچه پیش روی شماست، تلاشی است برای بازگرداندن نوشتهای کوتاه از زبان انگلیسی به فارسی دربارهی «مسلمانان و دنیای مدرن» نوشتهی أسماء افسرالدین[1]، استاد مطالعات عربی و اسلامی در دانشگاه ایندیانا. این ترگویه در سایت «دین آنلاین» در تاریخ چهارشنبه، 15 مهر 1394 نیز منتشر شده است.
مسلمانان امروز و چالشی به نام «مدرنیته»[2]
در مدت ٢٢ سالى که به آموزش و نگارش در حوزه ى «مطالعات عربى و اسلامى»[3] اشتغال داشتهام، شاید بتوانم بگویم که همه گونه اظهار نظرهاى سادهاندیشانه و برآمده از بىاطلاعى نسبت به اسلام و مسلمانان در «غرب» را شنیده ام. البته همگى این اظهارات برخاسته از سوء نیتها نیستند، بلکه در بیشتر موارد نشان دهندهى نوعی سردرگمىاند و نشأت گرفته از ناتوانى در یافتن منابعى قابل دسترس و مطلعی هستند که ممکن بود بتوانند پاسخى براى چنین کج فهمىهاى عمومى و گستردهاى ارائه دهند. به این موضوع باید رگبار هر روزهی اخبار و تحلیلهای رسانهای با محور خشونت در خاورمیانه و جنوب آسیا - دو منطقهای که به طور تفکیک ناپذیری با اسلام و مسلمانان در ارتباط هستند - را نیز افزود. با امیدهای برباد رفته دربارهی «بهار عربی»[4] و ادامهی رفتارهای وحشیانهی پیروان داعش که وحشت را در جایجایی که بر آن حکومت میکند مستولی مینمایند، اینگونه در رسانهها بازنمایی میشود که مسلمانان در حال فرو رفتن به قعرِ گردابِ یک پوچگراییِ خشونتبار هستند. این روزها، اسلام چیزی جز نیرویی تحلیل رفته که توان بازآفرینی خود را ندارد نشان داده نمیشود.
این موارد، آن پیامهایی هستند که به طور قابل ملاحظهای توانایی ماندگاری دارند و قدرت خود را مدیون رسانههای فراگیر غربی هستند که پیوسته چنین برداشتهایی را تایید و تقویت میکنند. در چنین رسانههایی گزارشهایی گزینشی دربارهی جوامعی که اکثریت جمعیت آنها را مسلمان تشکیل میدهند پخش میشود، در حالی که این رسانهها استانداردهای ژورنالیستی بسیار پایینی برای گزارشهای خبری خود دارند و تحریک احساسات و عواطف مخاطبان یکی از مهمترین معیارهای گزینش خبر برای آنان است. از سوی دیگر، نشان دادن آنچه در زندگی روزمرهی مسلمانان عادی جریان دارد در اغلب موارد به طور کامل از گزارشها کنار گذاشته میشود. این در حالی است که چندصدایی و گستردگی نظرات - که همواره مشخصهی جوامع با اکثریت جمعیت مسلمان بوده است - و نیز منابع غنی معنوی و فکری موجود در سنت اسلامی (چه به عنوان دین و چه به عنوان فرهنگ) انعکاس بسیار اندکی در رسانهها مییابند.
بر خلاف باور عمومی، مسلمانان بی تردید بخشی از دنیای مدرن هستند و به روشهای گوناگون با چالشهای مدرنیته دست و پنجه نرم میکنند. بسیاری از آنان، مبتکرانه و خلّاقانه، سیّاحان دریاهای کشف نشدهی مدرنیته هستند و درست به همان نحوی در تعامل دوباره با سنت خود و بازخوانی تاریخ خود هستند که غیرمسلمانان در زمینههای مشابه با سنتها و تاریخ خودشان در تعاملند. دانشگاهیان، اندیشمندان و فعالان اجتماعی مسلمان، رهبران و پیشگامان پروژههای هرمنیوتیکی و اصلاحطلبانهی دینی هستند و این فعالیتها از دید آگاهان بینالمللی بیرون نیست. این پروژهها هم بر روند مدرنیته تأثیر میگذارند هم از مدرنیته تاثیر میپذیرند. البته به طور دقیق باید گفت « مدرنیتهها» زیرا بیش از یک مسیر برای مدرنیته وجود دارد که هر یک از این مسیرها متأثر از سیر تحولات تاریخی و ویژگیهای فرهنگی آن جامعه است. داشتن درکی درست از این تنوع و تکثّر، مبنایی برای به رسمیت شناختن و بها دادن به مسیرهای متفاوتی است که جوامع مختلف تحت عنوان «مدرنیته» میتوانند بپیمایند و هم اکنون در عمل میپیمایند. در جوامع مسلمان، الگوی مدرنیته سکولار غربی به دشواری بتواند به عنوان یک روش فراگیر برای حرکت به سوی مدرنیته پذیرفته شود. در واقع، این نوع از مدرنیته تنها نمونهای منطقهای و محدود بوده است که در پی تعاقبِ خاصی از رویدادهای تاریخی در گذشتهی اروپا به ثمر نشسته است. اما دیگر جوامع و تمدنها «مدرنیته» را به نحوی که با تجربه های تاریخی و زیستهی آنها و نیز با مؤلفههای اجتماعی-فرهنگی آنها همخوانی داشته باشد «بومیسازی» میکنند.
مسلمانان، چه مردان و چه زنان، به همان اندازهای در فرآیند مدرنیته همراه هستند که غیرمسلمانان با این فرآیند همراهاند و مسلمانان اغلب بر این مطلب تاکید میکنند که (با وجود فشارهای بیرونی بسیار) به روش خود مسیر مدرنیته را میپیمایند. چه بسیار مسلمانانی که کتابهای دینی خود را با هدف یافتن راهنماییهایی برای پیمودن فرآیند این تعامل دوسویه میان دین و مدرنیته بازخوانی میکنند زیرا دین، بنا بر تجربهی آنان، دوستِ دنیای مدرن است و نه دشمن آن. در مواردی، این فرآیند مستلزم بازبینی مقررات خاصی از قوانین سنتی اسلام است، که البته این قوانین به نادرستی «شریعت» نامیده میشود. «شریعت» را نمیتوان به قوانین حقوقی، که برساختهی تأملات عُقلایی بشر است، فروکاست. «شریعت» منبع اصول جاودان و جهانشمولی است که انسانها را به سوی بهترین حالتی که میتوانند باشند هدایت میکند. این اصول نیازمند تفسیر و در گذر زمان نیازمند تفسیرهای دوباره هستند تا فضای رشد و شکوفایی جوامع انسانی در شرایط دگرگون شدهی هر عصری را فراهم آورند.
جنبش برابریطلبی برای حقوق زنان در اسلام از جمله پیامدهای این تعامل دوباره با شریعت و با مهمترین جزء آن، قرآن است - که به اعتقاد مسلمانان صورت مکتوب آخرین وحیانیات خداوند براى نوع بشر است. علماى مسلمان با نگاهى برابرىطلب و فراجنسیتى، قرآن را به طور کلنگرانه مورد بازخوانى قرار مىدهند و بعضى از قوانین زمانمند، وابسته به فرهنگ، و از نظر جنسیتى تبعیض آمیز را به چالش مىکشند که «مردان» قانونگذار پیش از دوران مدرن آنها را وضع کردهاند. در این فرآیند، عالمان نواندیش در پی بنیان نهادن مبانی قرآنی برای برابریهای جنسیتی و توانمندسازیهای اجتماعی زنان هستند. توجه به این موارد در جوامع دارای اکثریت جمعیت مسلمان رو به گسترش است. مالزی یکی از این جوامع است که فعالان حقوق زنان در قالب سازمانی به نام «مساوات» (برابری) بر پایهی بازخوانی آیات چالش برانگیزی که تا به امروز به طور قانع کنندهای در مخالفت با برابریهای جنسیتی خوانده میشده است، توانستهاند منشاء اثراتی در جامعه باشد. عالمان زن مسلمان و مصلحان اجتماعی زن با روشهایی پویا و گوناگون در حال شکل دادن به جوامع خود هستند حال آنکه این فعالیتها غالباً در رسانههای جهانی بازتابی نمییابند. در این میان «ملاله یوسفزی» را میتوان یک استثناء نامید.
همچنین، جوامع دارای اکثریت جمعیت مسلمان با وجود فراز و نشیبهای قابل ملاحظه در حال سبک و سنگین کردن مردمسالاری هستند. هرچند در این میان رگههایی از جزماندیشی که گاهگاهی مایههای خشونت نیز دارد قابل مشاهده است. این گروه مخالف میپرسند که آیا حکومت به شیوهی «خلافت»، به عنوان پادزهری در برابر مردمسالاری که از اختراعات غربیان است، برای مسلمانان کافی نیست؟ اما برگزاری انتخابات مکرّر به نحو قانع کنندهای نشاندهندهی آن است که مسلمانان خواستار دولتهایی هستند که نمایندهی مردم و مسئولیت پذیر باشند و خود آنان را از طریق حضور در پای صندوقهای رأی برگزیده باشند. تمامی این موارد با اصول شریعت سازگار است که در آن مسلمانان در امور اجرایی به پذیرش نظر جمعی (شورا) فراخوانده شدهاند. بنابراین، میتوان بیشتر مسلمانان را آشکارا خواهان همراهی مردمسالاری و شریعت، هر دو با هم، به شمار آورد. به اعتقاد آنان، مردمسالاری و شریعت در زمان خلافت خلفای راشدین که پس از رحلت پیامبر اسلام بر مسلمانان حکومت کردهاند، با هم ممزوج و همراه بودهاند. بر این اساس، هنگامی که داعش خلافت نامشروع خود را اعلام مینماید، یک دلیل بنیادی برای غالب مسلمانان وجود دارد که خلافت از نوع داعشی آن را به سخره بگیرند. و آن دلیل این است که حکومت خلفای راشدین در نزد مسلمانان به ابتناء بر عدل، قانون و نظمی که حجیت خود را از مردم دریافت میکرده است شناخته میشود، حال آنکه کاملاً خلاف این موارد در خلافت بیاصالتِ ابوبکر بغدادی دیده میشود. هرچند ممکن هست که «گرام ووُد»[5] و بعضی دیگر از اصحاب رسانه در دام خطای آشکارِ اتخاد «تاریخ اسلام» به جای «اسلام به خودی خود» بیفتند، اما بیشتر مسلمانان دربارهی خود بهتر میتوانند قضاوت کنند.[6] در واقع این اتباع و اقتفای اصول اخلاقی و اخلاقیات است که مسلمانان را به «اسلاف صالح» خود پیوند میدهد، و نه نامگذاری کردن نهادهایی بیبهره از روح اخلاق به نامهایی مشابه آنچه در پیشینهی تاریخی اسلام وجود داشته است.
اما دربارهی «جهاد»، ترسناکترین واژه نزد غربیان که تداعیگر خشونتی بی حد و مرز است، چه میتوان گفت؟ این بار نیز تاریخ صدر اسلام و منابع دست اول اسلامی به کمک ما میآیند. جهاد (مبارزه؛ کوشش و تلاش) در قرآن در معانی بسیاری استفاد شده است که از جملهی مهمترین آنها «صبر» یا همان شکیبایی و بردباری است که همواره باید در برابر ناملایمات زندگی به آنها تمسک جست. جهاد همچنین به معنای «قتال» نیز استفاده شده است. یعنی مبارزهی مسلمانان برای دفاع از خود در هنگامی که از سوی دشمنی مورد حمله قرار گرفتهاند که حاضر به پذیرش پیشنهادهای صلحآمیز نیست. البته بر بسیاری از غربیان حرجی نیست اگر بپندارند که جهاد به معنای کشتن نامسلمانانی است که معاندانه از پذیرش اسلام سر باز زدهاند زیرا این آن چیزی است که بسیاری از مسلمانان افراطی آن را در رفتار خود به تصویر میکشند و نیز این همان چیزی است که در رسانههای جمعی نشان داده میشود. اما ردّ و ابرامهایی که در طول زمان در درون جوامع مسلمان در این زمینه صورت گرفته است، به ویژه بحث از معیارها و شرایطی که در آنها جهاد نظامی مشروع است، از تفسیر و تبیین سادهاندیشانهی موجود در این رسانهها کنار گذاشته شدهاند. در نتیجه، این گونه تبیینهای رسانهای باعث لوث شدن این مفهوم شده است که نهایت مسئولیتی که بر عهدهی مسلمانان است آن است که برای گسترش خوبی و راستی بکوشند و بدون صدمه رساندن به دیگران آنان را از کارهای ناشایست بازدارند.
در پایان، این مطلب را نیز باید افزود که خبرهای تعامل و گفتوگوهایی که بعضی از مسلمانان با دیگر شهروندان غیرمسلمان دهکدهی جهانی، هیچگاه راه خود را به صفحهی نخست روزنامههای مهم باز نمیکند. حال آنکه اطلاع از چنین مواجهات بیندینی و بینفرهنگی به کاهش قدرت نظریهی «برخورد تمدنها» کمک خواهد کرد؛ نظریهای که ستیزی کینهتوزانه میان اسلام و غرب را پیشبینی نموده است. هر دو گروه «اسلامستیزانِ دستِراستیِ غربی» و «غربستیزان شبهنظامی مسلمان» به یک میزان نمادی از نظریهی «برخورد تمدنها» هستند به این معنی که هر یک رفتاری مشابه رفتار آن دیگری از خود بروز میدهد. نفرتپراکنی این دو گروه منجر به صدمات بیشماری شده است که در دنیای وحشتزدهای که همهی ما امروزه در کنار هم در آن زندگی میکنیم آشکار است. با این حال، انسانهای پاکنیت و مصمّم که ایمانی راسخ به خوبی ذاتی نوع بشر دارند در تلاشند تا بر این غوغاها فائق آیند و راهی به سوی گفتوگو بگشایند تا شاید کمکی باشد برای ایجاد زمینههای مشترک و همکاری میان ادیان مختلف. به عنوان نمونه، در ایالات متحده، گروههای حامی گفتوگوی ادیان باعث عقب نشینی گروهی متعصب شدند که مخالف ساخت «مرکز اجتماعات پارک 51»[7] برای مسلمانان در نیویورک بودند. یا در مصر، ائتلافی میان مسلمانان و مسیحیان در برابر گروهی شبه نظامی که قصد حمله به کلیسایی متعلق به اقلیت قبطیان مصر را داشتند مقاومت کردند. همکاریها و رویاروییهایی از این دست باعث ایجاد امیدهایی شده است و روایتی تازه را خلق کرده است که در آن بر ارزشها و اهداف مشترک تاکید میشود و در نهایت باعث تضعیف این پندار خواهد شد که "تمدنها سرنوشتی جز برخورد با یکدیگر ندارند".
اَسماء افسرالدین[8] استاد مطالعات اسلامی در گروه «زبانها و فرهنگهای خاور نزدیک»[9] در دانشکدهی «مطالعات جهانی و بینالمللی»[10] در دانشگاه ایندیانا[11] واقع در بلومینگتون[12] است. انتشارات دانشگاه ادینبورگ[13] آخرین تکنگاری او با نام «مسائل معاصر در اسلام»[14] را در ماه سپتامبر سال جاری، 2015 میلادی، منتشر کرده است. دیگر نوشتهی او تحت عنوان «در پی یافتن مبنای مشترک: فهم متقابل، اعتدال، و حمایت از تکثرگرایی دینی»[15] را میتوانید در پایگاه اینترنتی «آکسفورد اسکولارشیپ آنلاین»[16] بخوانید که برای مدت زمان محدودی به طور رایگان در دسترس خواهد بود.
[1] Asma Afsaruddin
[2] Contemporary Muslims and the challenge of modernity
[3] Arabic and Islamic Studies
[4] Arab Spring
[5] Graeme Wood
[6] این عبارت را میتوان پاسخی ضمنی به مقالهی «گرام ووُد» با عنوان «داعش واقعاً چه میخواهد؟» قلمداد کرد که در ماه مارچ سال جاری میلادی، 2015، در مجلهی «آتلانتیک» به چاپ رسیده بود. (مترجم)
[7] Park 51 Community Center
[8] Asma Afsaruddin
[9] Department of Near Eastern Languages and Cultures
[10] School of Global and International Studies
[11] Indiana University
[12] Bloomington
[13] Edinburgh University Press
[14] Contemporary Issues in Islam
[15] Finding Common Ground: Mutual Knowing, Moderation, and the Fostering of Religious Pluralism
[16] Oxford Scholarship Online
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.