Enlightenment

روشن‌شدگی

روشن‌شدگی

طبقه بندی موضوعی

تخم مرغ یا نیمرو؟! (نوشته)

دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۰ ق.ظ

بررسی فیلم کوتاه تخم مرغ (The Egg) ساخته شده بر اساس داستانی از اَندی وِر (Andy Weir)

ابتدا  تحلیلی را از مطالب مطرح شده در فیلم با استفاده از نما‌ها و گفت‌و‌گوهای موجود خواهم نوشت (بررسی فیلم یا «تکست»). سپس به سراغ زمینه‌های فکری و اجتماعی نویسنده‌ای که این فیلم بر اساس داستان او ساخته شده است خواهم رفت (نگاهی به زمینه یا «کانتکست») و در پایان هم دریافت و نظر خودم از دیدن این فیلم کوتاه را بیان خواهم کرد. این فیلم کوتاه را در پایگاه «یوتیوب» ببینید. 

فیلم با نمایى از بالاترین نقطه‌ى یک کلیسا آغاز می‌شود: از آسمان، الوهیت، پدر آسمانى؛ و سپس به پایین‌ترین مکان فرود می‌آید: زمین، هبوط، زندگی در کف خیابان. یک مرد خیابان‌خواب در کنار کلیسایى پرابهت نشسته است و از سرما بر خود می‌لرزد. گویى که نهاد کلیسا به عنوان نماد دین و نماینده‌ی خداوند توجهی به او نداشته است و گرهى از کارش باز نکرده است: نه خوراکی و نه سرپناهی. پرسشى که در ذهن بیننده می‌تواند ایجاد شود شاید این باشد که با وجود این کلیساى بزرگ و قدیمى، که شاید نشان دهنده‌ی قدمت نهادِ دین در جامعه باشد، این خیابان‌خواب چرا هنوز سرپناهى ندارد.

این فیلم نه فقط نهیبی به نهاد پرسابقه، پرظهور و مرسوم کلیسا و دین می‌زند، که البته قابل تعمیم به دیگر نهادهای دینی نیز می‌تواند باشد، بلکه به بى‌تفاوتى انسان‌ها و کم‌رنگ شدن حس نوع‌دوستى آن‌ها نیز می‌تازد: جایى که دوربین مردى را نشسته بر صندلى در روبروى خیابان‌خواب نشان می‌دهد که با لباس گرمی بر تن بى‌تفاوت به وضعیت این خیابان‌خواب مشغول کارهاى خویش است و شاید به یک موسیقی گوش می‌دهد؛ یا عابری که بدون توجه به خیابان‌خواب از کنار او عبور می‌کند. فیلم براى تاکید بیشتر بر روى اهمیت نوع‌دوستى، مرد خیابان‌خواب را نگران دختر خود نشان می‌دهد، زمانی‌که پیش از مرگ به عکس او خیره شده است. او حتی پس از مرگ نخستین پرسشى که می‌پرسد نه درباره‌ى خودش بلکه درباره‌ى وضعیت دخترش است و هنگامی‌که می‌شنود که دخترش در وضع مناسبی به‌سر می‌برد نگرانی‌اش از بین می‌رود.

خیابان‌خواب سپس از حال خودش و بهشت و جهنم مى‌پرسد. انگار این پرسش او که با نگرانی بیان می‌شود کنایه‌ای است به کلیسا که تنها توانسته است آموزه‌ها را در ذهن انسان‌ها بنشاند اما بی‌تفاوت، یا در بهترین حالت، ناتوان از کمک رسانی به آن‌ها در مواقع نیاز بوده است. گفتگوی خیابان‌خواب و خداوند مملوء از اصطلاحات فلسفی و اشارات الاهیاتی است که تلاش خواهم کرد تا در حد دانش اندکم به صورت  فهرست‌وار درباره‌ی آنها مطالبی بنگارم.  

آ) خدای خیر‌خواه مطلق (Perfect Goodness)

خداوند لیوانی به دست دارد که با آن چیزی می‌نوشد. لیوان با نقش و نگاری است به شکل قلب و روی آن نوشته شده است «عشق» (Love) یعنی با خدای «خیر خواه» و «دوست دار آدمیان» سر و کار داریم. شاید فیلم می‌خواهد پاسخی ضمنی به «برهان شر» داده باشد (Problem of Evil) که وجود داشتن خدای «دانای مطلق، قادر مطلق و خیرخواه مطلق» را با ادله‌ای مورد مناقشه قرار می‌دهد.

ب) تناسخ  (Reincarnation)

خیابان‌خواب می‌پرسد: "من به بهشت می‌روم یا جهنم؟" خدا می‌گوید: "هیچ کدام. تو دوباره به دنیا باز خواهی گشت."  اعتقاد به تناسخ به شکلی که در بیشتر اذهان شناخته می‌شود ریشه در ادیان هندی دارد و امروزه نیز در بعضی آیین‌ها و مسلک‌های معنوی مدرن هم دیده می‌شود. بعضی فلاسفه و عرفای اسلامی هم با تبیین و تفکیکی که میان تناسخ (بازگشت با بدن انسانی)، تماسخ (بازگشت با بدن حیوانی)، تراسخ (بازگشت با بدن گیاهی) و تفاسخ (بازگشت با بدن جمادی) می‌کنند و نیز با تفکیکی که میان "تناسخ مُلکی" و "تناسخ ملکوتی" می‌‌نمایند به تناسخ ملکوتی به معنای تجسد نفس انسان در بدن برزخی و سپس بدن‌های بالاتر و کامل‌تر اخروی که البته از جنس طبیعت نیستند، معتقدند و آن را تبیینی از کیفیت حیات پس از مرگ و رشد و تکامل نفس آدمی تا برپایی قیامت کبرای نفس انسانی و پس از آن می‌دانند.

پ) تکثرگرایی در ادیان  (Religious Pluralism)

خیابان‌خواب وقتی می‌شنود که قرار است دوباره به دنیا بازگردد یا به تعبیری «متجسد» شود، می‌گوید: "پس هندو‌ها درست می‌گفتند." و پاسخ می‌شنود که: "همه ادیان حق هستند ... به روش خودشان" (In their own way). تکثرگرایی در ادیان در مواردی تنه به تکثرگرایی در ارزش‌های اخلاقی می‌زند به این معنی که ارزش‌های اخلاقی متفاوت در عین اینکه می‌توانند مخالف هم باشند، می‌توانند همه درست هم باشند. در قرن بیستم «جان هیک» به طور ویژه‌ای به تکثرگرایی به عنوان راهکاری برای برون رفت از چالش‌های اجتماعی ادیان پرداخت. عبدالکریم سروش و محسن کدیور در سنت اسلامی نیز از دو منظر متفاوت به این مقوله پرداخته‌اند. قرائت محسن کدیور از تکثرگرایی در ادیان بیشتر «عدم انحصار نجات در اسلام و مذهب تشیع، روامداری با ادیان متفات، و تکیه بر خوانش امامان مذهب تشیع از دین اسلام» است.

ت) تفکیک میان شخصیت (Identity) و حافظه  (Memory)

خیابان‌خواب از خدا درباره‌ی هدف این تجسد‌های مکرر می‌پرسد و اینکه آیا دستاورد‌های زندگی پیشین او از بین رفته است یا نه. خدا در پاسخ می‌گوید که تو همه‌ی‌ آن یافته‌ها را دارا هستی و آن‌ها در درون تو هستند اما آن‌ها را به یاد نمی‌آوری. در فلسفه ذهن  (Philosophy of Mind) بحث مفصلی هست درباره‌ی اینکه شخصیت انسان (Identity) وابسته به چیست. چرا یک انسان "یک" انسان است و این پیوستگی شخصی او (continuity)  از کجا ناشی می‌شود. پاسخ های متفاوتی به این مسأله داده شده است همچون نظریه‌ی دوگانه‌انگاری جوهری نفس (ذهن) و بدن از دکارت (Essential Dualism) تا رفتارگرایی (Behaviourism)، کارکردگرایی (Functionalism)، پیوستگی روان‌شناختی (Psychological continuity)  و حافظه  (Memory). فیلم بیشتر بر تفکیک میان نفسِ باقی و مستقل از بدن تاکید دارد که بیشتر نزدیک به نظر دکارت است. نظر فلسفه‌ی اسلامی سینایی در این زمینه بیشتر مشابه به نظر دکارت است هرچند حکمت متعالیه در این زمینه نظریه‌‌ای متفاوت دارد.

ث) تجسد خداوند در قالب‌های انسانی / طبیعی  (Incarnation)

واژه‌ی "‌اینکارنِی‌شِن" به طور خاص در الاهیات مسیحی برای بیان «تجسد خداوند در عالم به صورت عیسی مسیح» به‌کار گرفته می‌شود. کاربرد این واژه در فیلم آنجایی بیشتر آشکار می‌شود که خدا به خیابان‌خواب می‌گوید که تو قرار است خدا بشوی اما اکنون همچون جنینی هستی که در حال رشدی، همچون یک تخم‌مرغ.

ج) سفر در زمان  (Time Travel)

سفر در زمان موضوعی است در مرز میان فلسفه و علم (Science) و  البته محل مناقشه است. وجود و ماهیت زمان تقریبا در هر کتاب فلسفی که به طبیعیات فلسفه می‌پرداخته‌اند موجود است و شاید بتوان گفت که کمتر بحثی از طبیعیات فلسفه در فلسفه‌ی قرون وسطی و فلسفه‌ی اسلامی می‌توان یافت که به این میزان محل بروز و ظهور نظرات مختلف بوده باشد. نکته‌ی قابل توجه این است که نظریه‌ی نسبیت را نمی‌توان همچون تبیینی علمی از بحث‌های فلسفی درباره‌ی زمان دانست.

چ) تکثر خدایان (Polytheism)

خدا می‌گوید من از جایی آمده‌ام (در عین اینکه از «جایی» آمدن را تلویحا انکار می‌کند که می‌تواند به معنای «بی جا» بودن خداوند باشد) که «همه» مثل من هستند، یعنی همه خدا هستند. شاید فیلم می‌خواهد رابطه‌ی «رب» و «مربوب» را نشان ‌دهد که هر فرد دارای یک رب برای خویش است و در رابطه‌ی میان آن ربّ خاص و آن مربوب خاص هیچ موجود دیگری وجود ندارد. این مطلب از گفتگوهای بعدی خدا و خیابان‌خواب بیشتر فهمیده می‌شود که چندین خدا وجود دارند و این خدا یکی از آن‌هاست که کارش فقط تعامل با همین خیابان‌خواب است. ایده‌ی چند خدایی در آین بودا و ادیان هندی بروز دارد که زمینه‌ی اصلی فیلم را آموزه‌های همین آیین‌ها و ادیان تشکیل می‌دهد. نحوه‌ی متفاوتی از اعتقاد به چند خدایی که قابل جمع با توحید ارائه شده در قرآن باشد را می‌توان در عرفان نظری اسلامی با کلید واژه‌های «ارباب انواع»، «عقول عرضی و طولی»، «فرشته‌ی‌ موکّل» و «رب مقید» یافت. ارتباطی بی تکیّف، بی قیاس // هست رب الناس را با جان ناس (جلال‌الدین محمد پارسی)

ح) مسأله‌ی‌ اذهان دیگر (Problem of Other Minds)، نفس‌گرایی (Solipsism) و یگانه‌گرایی  (Monism)

در گفتگویی میان خدا و خیابان‌خواب، خیابان‌خواب می‌شنود که امکان دارد در زندگی بعدی با خودش مواجه شود و اصولا دیگران کسی نیستند جز تجسد‌های مختلف او یعنی کسی غیر از او وجود ندارد. او در عین اینکه ابراهام لینکلن است، قاتلش (جان ویلکس بوث) هم است، همین طور هم هیتلر است و در عین حال همه‌ی کسانی که به دست هیتلر کشته شدند و همچنین گاندی و پیروانش هم هست. این گفتگو در فیلم می‌تواند چند تبیین داشته باشد. «یگانه‌گرایی» به این معنی که تنها یک حقیقت در عالم هست و همه به آن یک حقیقت مستندند (که البته نباید با تبیین اسلامی آن خلط شود) می‌تواند یکی از آن تبیین‌ها باشد. «نفس گرایی» تبیین دیگری است به این معنی که دیگران همگی همین خیابان‌خواب هستند. تبیین دیگر «مسأله اذهان دیگر» است که در این نبیین اصالت با «ذهن» است و تنها «فاعل شناسا» اهمیت دارد. این پرسش که آیا جز من در عالم چیز دیگری هست یا نه، خود از مسائل مطروحه در فلسفه‌ی ذهن است. این یک نگاه ایده‌آلیستی به ذهن و عین است. در طرف مقابل این طیف می‌توان از معتقدان به رئالیزم خام (Naïve Realism) نامبرد که اعتقاد دارند هر آنچه ما در می‌یابیم منطبق با جهان خارج است و ذهن ما صرفا در نقش یک آینه برای بازنمایی جهان خارج عمل می‌کند.

خ) نیروانا  (Nirvana)

نیروانا حالتی است در آیین بودا که به معنای تحت اللفظی یعنی «فنا شدن با منتشر شدن» و البته بقا یافتن. تناسخ های متعدد باید انجام شود تا شخص به حالت نیروانا برسد و دیگر به این دنیا که سراسر رنج است بازنگردد. نیروانا گویی رهایی از دنیا و تعلقات آن است و حالتی است که قابل توصیف و شرح نیست. بودا به نیروانا رسیده است. خیابان‌خواب در چرخه‌های متعدد در دنیا وارد می‌شود تا «رشد» کند و به نیروانا برسد.

د) الهیات پویشی (Process Theology)

خیابا‌ن‌خواب باید آن قدر رشد کند و «تجربه» کند تا «خدا» شود، او اکنون فرزند خداست. شاید گریزی بشد به این ایده که خداوند نیز، همچون انسان‌ها، در گذر رخداد‌های فناپذیر یاد می‌گیرد و می‌آموزد و «خداتر» می‌شود. در این نظر، خدا هم از عالم اثر می‌پذیرد و تغییر می‌کند و دانای مطلق نیست. این نظر پاسخی بود ضمنی به مسأله‌ی برهان شر که به وسیله‌ی بعضی الاهی‌دانان مسیحی به وجود آمد.

چندین اشاره و کنایه‌ی فلسفی و الهیاتی دیگر در این فیلم کوتاه قابل شناسایی است که بیان آن‌ها در این نوشته اطاله‌ی کلام خواهد بود.

فیلم معنای بیشتری پیدا می‌کند اگر بدانیم که نویسنده‌ی آن، Andy Weir  یک برنامه نویس کامپیوتر و در عین حال نویسنده‌ داستان‌های علمی تخیلی است که داستان کوتاه تخم مرغ جزء نخستین نوشته‌های اوست. مسائل اجتماعی در دید نویسنده پررنگ است و متمایل به برقرای توازنی میان آزادی های فردی و عدالت اجتماعی است. نویسنده از نظر اعتقادی ندانم انگار  (Agnostic) است.

از نگاه نگارنده، فیلم با وجود ایده‌ی قابل توجه و نگاه به‌جا به مشکلات اخلاقی و اجتماعی و با ملامت کردن نهاد دین برای سکوت یا انفعال یا دست کم توجه ناکافی به ناهنجاری‌ها و مشکلات انسانی و اجتماعی، از انسجام فلسفی برخوردار نیست و ترکیبی از عقاید متفاوت و در مواردی متضاد را به نمایش گذاشته است. به نظر می‌آید که نویسنده دانش فلسفی و الهیاتی کافی برای پرداختن به زمینه‌های مورد علاقه‌اش نداشته است و در این داستان مفاهیم زیادی را با هم ترکیب و در مواردی خلط کرده است. فیلم با نکته پردازی های فراوان و در مواردی اسراف گونه شاید توانسته باشد توجه مخاطب عام را به خود جلب کند، اما نامتجانس بودن مطالب و نکته‌های فلسفی مطرح شده در آن نام تخم‌مرغ‌های هم‌خورده (The Scrambled Eggs) را بیشتر به ذهن متبادر می‌نماید.  

نظرات (۲)

۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۸:۲۷ حسین اناری
سلام وب زیبایی داری
به ما هم سری بزن!!!!
منتظرم
۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۰:۴۶ علی حسین‌زاده
خیلی پر معنا بود. تشکر. 

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">